شهید محمد مظفری
«روحانی شهید محمد مظفری» بسم الله الرحمن الرحیم ای شکوه اشک! ای طراوت باران! ای مجنون
بیابان عشق! ای شهید! با توام! که شکوه انسانی را در قهقهة مستانهات به تماشا گذاشتی. تویی که
چکامة عشق را بر دیباچة هستی نوشتی و اکنون …نام پاکت آذرخشی است در شبهای تار بیقراری د
ل. با توام …. ای مجنون دیار جنون! آنگاه که کشتی هستی، در ساحل دنیا لنگر انداخته بود و مردمانش
در این آشفته بازار دنیا به دنبال زرو زوراند، تو راه وادی جنون را در پیش گرفتی تا به بلندترین مقام ا
نسانی نائل آیی. ...ومجنون تنها یک جزیره در عالم خاک نبود. مجنون در آن وسعت کوچک خاکیاش،
دلهایی را درخود جای داده که سلطنت افلاک را به تسخیر عشق ابدیشان در آوردند. تو نیز آمدی و قدوم
سبزت به زبیایی تولد یک پروانه به سال 1341 در شهرستان شاهرود و در خانهای بود که اطلسیها هر روز
به ناز، به تمنای نوازش خورشید می نشستند. پدر، طنیـن آهنگ توحید را درگوش تو میسرود و در زیر
باران مهر لبخند میزدی. آنگاه نامت را بـه زیبایی گلهای محمدی و به صفای دل آخرین سفیر عشق،
محمد نهاد . همهچیز دست دردستان هم داده بودند تا به تو محبت را بیاموزند، وحتی شمعدانیهای
کنارطاقچه نیزبوی مهربانی میداد. در آغازین سالهای حیاتت یادگرفتی که چگونه مهر بورزی و بیش از
همه، مادرمعلم مهربانیتو بود. آن هنگام که خزان طبیعت، با بهار علم مأنوس میشد، و تو از این همه
زبیایی به وجد آمده و راه مدرسه را در پیش گرفتی. پس ازگذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی، یک بلوغ
فکری درتو ایجاد شدکه دیگر این علوم نمیتواند جانت را به سر منزل مقصود برسانند. لذا درس دبیرستان
را رها کرده و در حالی که 15 بهار از عمرت میگذشت به حوزة علمیة گرگان قدم نهادی. آن صاعقهای که
وجودت را شعلهور کرد، همه از جانب ارباب باصفایی بود که کمند صیدش دل هر عاشقی را اسیر میکند.
شهر خودت را نشان می دادی .در سال 1356 جهت ادامة تحصیل راهی دیار ملکوتی حرم اهل بیت
فاطمة معصومه (سلام الله علیها) شدی. برای عاشقی مثل تو، سکون و سکوت معنایی نداشت. تو
نمی توانستی از عطری که حریم دلت را پر کرده و تو را مست و شیدا کرده است دم بر نیاوری. حرکت در
جنبش انقلاب ثمرهاش بیداری دلهایی شد که در زیر خروارها غفلت به خواب رفته بودند. در سال 61
سنت حسنة ازدواج را انجام داده و خداوند فرزندی به تو عطا کرد که نامش را فاطمه نهادی. جنگ آغاز
شده بود و مردان جنگ در پیکاری نابرابر، نشان دادند که قدرت ایمان ما فوق همة قدرتهاست. بعداز
گذراندن آموزش نظامی به عنوان روحانی رزمی _ تبلیغی درحالی که فرزندت 6 ماهه بود، دل از همة
مظاهر دنیا بریدی و تمام عشقها را فدای یک عشق که آنهم وصال معبود بود نمودی، سرانجام به تاریخ 5
/ 12 / 62 در عملیات خیبر در حالی که برای نجات یکی از همسنگرانت میرفتی، مورد اصابت تیر دشمن
قرار گرفته و در آخرین لحظات این چنین با معبود نجوا کردی که«خدایا ! تو را شکر که به آرزویم رسیدم» و
آگاه تـا بی نهایت پر گشودی . «روح بلندت در جوار بهشتیان و اولیاء متنّعم باد.
وصیت نامه« روحانی شهید محمد مظفری» بسم الله الرحمن الرحیم سزاوار نیست برای مرد مسلمان شبی را سحر کند مگر اینکه وصیت او زیر سرش باشد. پیامبر اکرم(ص) بنام نامی الله و با درود و سلام بر پیامبران علی الخصوص پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد ابن عبدالله(ص) و ائمه هدی که اول آنها یاور مظلومین و محرومین و دشمن ستمگران، حضرت علی(ع) و آخر آنها حضرت حجة ابن الحسن العسگری امام زمان(عج) و با سلام و درود بر نماینده بقیة الله الاعظم، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و چشم امید مستضعفان عالم. و با سلام بر علمای دین، حقیقت اسلام عزیز و رزمندگان گرامی و ظفرمند اسلام و شهیدان خونین پیکر اسلام از کربلای حسین تا کربلای لاله خیز خوزستان و غرب کشور ایران. و با سلام و درود بر جانبازان عزیز و گرانقدر انقلاب اسلامی و مردم مسلمان و ایثارگر و امت حزب الله که با مال و جان از اسلام و انقلاب اسلامی و میهن اسلامی تحت فرماندهی نماینده امام زمان(عج) دفاع میکنند بر طبق آیه شریفه «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المومنینَ انفسهم و اموالهم بان لهم الجَنة» یعنی اگر شما مال و یا جان خویش را فدا کردید و خداوند در مقابلش به شما بهشت میدهد. حقیر محمد مظفری ابن عبدالصمد، «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان امیرالمومنین علیاً ولی الله و اشهد ان امام المهدی امام زمان، آخرین امام و ستاره آسمان ولایت بعد از امام حسن العسکری(ع) و نایب آن امام عزیز و غائب، حضرت امام خمینی میباشد. و اما شما ای پدر و مادر عزیزم! السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ان شاءالله به امید خداوند رحمان اگر بنده لیاقت داشته باشم، به درجه شهادت خواهم رسید، جنازه مرا اگر به کربلا رسیدیم و من آنجا شهید شدم آنجا و اگر نشد در آزاد شهر و یا هر جا خواستید ولی انشاالله به کربلا میرویم. اگر در این مدت چند سال برای شما رنج و زحمت آفریدم و فرزند خوبی برای شما نبودم، امیدوارم مرا ببخشید و حلال نمائید و از دعای خیر فراموشم نفرمائید. من در میان شما فرزندی دارم همنام دختر رسول الله الاعظم(ص) از او خوب نگهداری نمائید. او فرزند من و فرزند شماست و شما خانواده شهید. در یکی از جنگها حضرت امیر(ع) وقتی رزمندگان را تشویق به جهاد میکرد، جوانی جلو آمد و گفت: یا علی(ع)! برای من از اجر و ثواب جهاد و مجاهد بگو، حضرت امیر(ع) و بر شمرد تا رسید به اینجا و «یقول الله عزوجل انا خلیفة فی اهله ارحناهم فقد ارحنائی و من اسخطه فقد اسخطنی» و خدای تعالی میفرماید: من جانشین شهید در میان خانوادهاش هستم، هر کس خانواده شهید را راضی نگه دارد مرا راضی نگه داشته و هر کس ناراحتشان کند، مرا ناراحت کرده است. و اما خطاب به امت حزب اللّه: ای امت حزب الله! در مقابل خون شهیدان مسئول هستید به اینکه از اسلام و میهن اسلامی و انقلاب اسلامی خوب پاسداری نمائید و گوش به فرمان امام باشید. و ای امت درخشانِ ستارگانِ شب سیه در جهان تاریک و ظلمت! برای خورشید عالم تاب جهان حضرت مهدی(عج) دعا کنید تا خداوند انشاءالله تعجیل در فرجش نماید و برای سلامتی و طول عمر امام دعا کنید. مساجد را پر کنید. به فرموده بر حق امام: دشمن از این مسجدها میترسد. از بذل مال و جان خویش در راه خدا دریغ نفرمائید «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» شما پول بدهید، مال بدهید، جان بدهید، در مقابلش خداوند به شما بهشت جاودانه خواهد داد. ای ملت! خورشید اسلام در درخشش است. کربلا آزاد میشود. خفاشان کافر سعودی را از حرمین شریفین و قبرستان بقیع دور میکنیم. قدس، آزاد خواهد شد. سلام مرا به امام برسانید و بگوئید: حال، از من راضی شود. مبلغ 150 تومان به آقای حجت الله طالع زاری بدهکارم. مبلغی به جناب شیخ علی اسد بدهکارم، حسابی با محمد عمو دارم، دوربین محمد پیش من است. اگر کسی خرده حسابی با من دارد، بگیرد و یا مرا حلال نماید. اگر کسی از من ناراحتی دارد حلال نماید. کسانی را که غیبت کردهام حلال نمایند، من هم همه شما را در مقابل حلال میکنم. سلام مرا به قوم و خویشان، عموها، پسرعموها، عمهها و دختر عموها برسانید، و از همه بخواهید مرا حلال نمایند و برای من دعا و فاتحه بخوانند. یک ماه روزه بدهکارم، احتیاطاً یکسال نماز بدهکارم. احتیاطاً مبلغ 400 تومان حق ظلمه بدهکارم. احتیاطاً هرچه بدهکارم بدهید. سلام مرا به همسرم برسانید و بخواهید از من راضی باشد. برای من فاتحه بخوانند و دعا کنند. برای من مجلس نگیرید، روضه حسین(ع) بپا کنید. اگر خواستید برای امام حسین خرج دهید. عراق به ایران تجاوز کرده نه به خاطر خاک ایران، بلکه برای واژگون کردن انقلاب اسلامی و سرنگونی جمهوری اسلامی. ما با ارتش بعثی و مزدور عراق میجنگیم نه بخاطر مقداری خاک بلکه به خاطر دفاع از اسلام، خصوصاً انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و نوامیس ایران و نجات دادن مردم دربند عراق. برای برپایی نظام قسط اسلامی در عراق و مجازات مرتکبین این خونهای بناحق ریخته شده و این خرابیها. مقداری از وصیت نامه بمناسبت هفته جنگ (30 شهریورماه 6) می باشد. والسلام اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود محمد مظفری 30/11/62 |
|||
« روحانی شهید محمد مظفری » بسم الله الرحمن الرحیم «نماز شکر» شب عروسی شهید محمدمظفری بود و همه در شادی و سرور غرقه بودیم. آخر شب بود و همة میهمانها رفته بودند و من مشغول جمعآوری ظروف و وسایل بودم . از یک طرف حیاط صدای ضعیفی به گوشم رسید و توجهم را جلب کرد . کنار پنجره رفتم و حیاط را نگاه کردم. در کمال تعجب دیدم محمّد سجاده را پهن کرده و به خاطر عنایت خداوند، نمازشکر میگذارد . «برادر خانم شهید» «لذّت دیدار» شهید مظفری،علاقة بسیاری به کودکان داشت . از ناز و نوازش اطفال و بازی کردن با آنها سیر نمیشد . یادم هست در آن روزها فرزند ما ـکه کودکی چند ساله بودـ لحظهای از بغل ایشان پائین نمیآمد . با این حال هنگامی که فرزند خود ایشان به دنیا آمده با وجودی که سر از پا نمیشناخت ؛ وقتی حضور خود را در جبههها لازم دید ، لذّت دیدارِ دلبند را بر خود حرام کرد و روانة جبهه شد . «دایی شهید» شهید در عملیات خیبر علاوه بر انجام دادن کارهای فرهنگی تبلیغی امدادگر نیز بود که پس از مرحله اول عملیات هدف تیر دشمن بعثی قرار می گیرد که چندین مرتبه به کلمات مبارک یا الله یا مهدی و ... را بر زبان خود جاری نمود تا اینکه روح پاکش به سوی آسمان پر کشید و تن خاکی او در همان محل مفقود گردید
«روحاني شهيد علي اصغر لطيفي» بسم الله الرحمن الرحيم با درود بر امام عصر،
منجي عالم بشريت، امام زمان -عجل الله تعالي فرجه- و با درود بر نائب بر حق آن
حضرت و سلام بر شهيدان اسلام از صدر تا کنون که ما به حق هر چه داريم از آنها
داريم، از فداکاري و ايثار کردن خونشان داريم، آنهايي که براي احياء و بقاء اسلام
حقيقي جنگيدند و جان خود را که از بهترين چيزها بود در طبق اخلاص نهادند. خدا يا!
ما را از آن کساني که در شعار «يا ليتني کنت معکم» گفتند ولي در هنگام عمل جا
خالي دادند، قرار مد. اي آيت حق! [يا صاحب الزمان!] به جبهه و شهرهاي مقاوم ما
بنگر که چگونه اين امت فداکار به نداي رهبرشان- که نداي اسلام است-لبيک
ميگويند. اي امت حزب الله! اگر در آ ن روز عاشورا حسين -عليه السلام- با يک عده
معدودي بر عليه اشرار مبارزه مي کرد و اگر آن خونخواران ميخواستند اسلام را به باد
فراموشي بسپارند، امروز نيز مي بينيم قابيل، نمرود، فرعون، ابرهه، ابوجهل، ابولهب،
و يزيد در قالب دو قطب استکباري شرق و غرب، با همکاري صهيونيزم در صدد از بين
بردن اسلام هستند. پس بايد هميشه در صحنه بوده و از فرمانهاي امام اطاعت کنيم.
التماس دعا دارم .
وصیت نامه شهید 12ساله
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد
مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق
من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را
می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون
بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک
گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها
در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من
می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در
تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد
شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل
نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت
نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و
امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام
زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به
معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و
خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می
کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم،
از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی
الله .....