ویژه نامه بررسی ابعاد و دلایل مختلف اعلام نظر جامعه مدرسین حضوره علمیه قم درباره عدم صلاحیت آیت الله صانعی برای مرجعیت توسط نشریه الکترونیکی رسائل منتشر شد. پس از اظهارنظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره عدم صلاحیت تصدی مقام مرجعیت از سوی آقای صانعی، اظهار نظرهای متفاوتی در سطوح مختلف جامعه صورت گرفت.ویژه نامه«پاسداشت مرجعیت» منتشر شد
بسیاری از نخبگان با استقبال از این اقدام، به انعکاس دیدگاه های خود درباره سوابق و علت چنین تصمیمی پرداختند.از سوی دیگر تعداد زیادی از مردم متدین کشورمان به دنبال کسب اطلاعات بیشتری از علل و چرائی این اقدام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند.
برهمین اساس با احصاء و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز جزوه حاضر آماده ارائه شده است.در بخش « بررسی جامعه مدرسین و صیانت از کیان مرجعیت» نگاهی گذرا به سابقه تاریخی و نقش و ورود جامعه مدرسین به مرجعیت برخی از مراجع از جمله معرفی امام خمینی به عنوان مرجع تقلید، خلع آیت الله شریعتمداری از مرجعیت و معرفی هفت تن از مراجه جائز التقلید شده است.در مطلب بعدی جایگاه جامعه مدرسین در ارائه نظر فوق تبیین شده است.مطلب سوم این جزوه نگاهی گذرا دارد به موضع گیری گذشته و فعلی برخی از فعالان سیاسی در قبال خلع مرجعیت.
بازتاب و نگاه تنی چندی از اعضای محترم جامعه مدرسین و تعدادی از مسئولان و شخصیت های دینی و سیاسی و نگاهی به موضع گیری رسانه های بیگانه نیز در این ویژه نامه مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین سعی شده است دیدگاه های فقهی و سیاسی آقای صانعی در سه دهه اخیر مورد بررسی قرار گیرد.این بخش در دو فصل تنظیم گدیده که فصل اول آن به بازخوانی دیدگاه های سیاسی و فرهنگی آیت الله صانعی و مطالعه تطبیقی آن با مواضع ایشان ئر ئهه شصت می پردازد.
و در پایان نگاهی گذرا و نقد گونه به دیدگاه های سیاسی،فرهنگی و برخی از نظرات فقهی وی قرار دارد.
فراهم کنندگان این جزوه رعایت دقیق در نقل ها و امانت داری را برای خود لازم و ضروری دانسته و علیرغم آنکه مطالب بسیاری جهت انتشار در دسترس بود ولی به لحاظ تشکیک در صحت یا ضعف در منبع از انتشار آن خودداری نمودند.
ضمن طول عمر برای همه مراجع عظام تقلید که استوانه های علم و بقای دین هستند امیدواریم این تلاش مورد توجه حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفدا و مردم خداجو قرار گیرد.
این ویژه نامه با آدرس http://pasdasht.rasael.ir منتشر شده است.
همچنین آیت الله العظمی شبیری زنجانی، آیت الله سید محمد باقر ابطحی و حجة الاسلام و المسلمین قرهی نیز با حضور در بیت معظم له این مصیبت وارده را به ایشان تسلیت گفتند. همچنین روز پنجشنبه حضرت آیت الله العظمی سیدصادق روحانی با حضور در بیت حضرت آیت الله العظمی صافی مصیبت وارده را به ایشان تسلیت گفتند. آیت الله العظمی قمی و آیت الله شب زنده دار جهرمی نیز روز سه شنبه 22/10/88 با حضور در بیت آیت الله العظمی صافی این مصیبت را به معظم له تسلیت گفتند. تصاویر حضور آیات مکارم شیرازی، امینی و مدنی تبریزی حضور علما در بیت آیت الله العظمی صافی حضور مراجع و علما در بیت آیت الله العظمی صافی همچنان ادامه دارد
حضرت آیت الله العظمی سید صادق روحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سوالی پیرامون نصوص معتبر وارده درباره ماجرای شکستن پهلوی حضرت زهرا(س) و اسقاط جنین و شهادت حضرت محسن پاسخ مبسوطی مرقوم کرده اند که با هم می خوانیم:
سؤال: خواهشمند است که ما را به نصوصى معتبر در مورد شکستن دنده و پهلوى فاطمه عليهاالسلام راهنمايى فرماييد.
جواب حضرت آیت الله العظمی روحانی:
بسمه تعالی
کسى که سخنان تاريخ نگاران مسلمان و روايات رسيده در مورد رويدادهاى تلخ پس از رحلت پيامبر را پىگيرى کند، فکر نمىکنم در اين مورد دستخوش ترديد گردد. اينک به برخى از آنچه در اين مورد آمده است مىنگريم: 1. مرحوم «کلينى» ( مرحوم «محمّد بن يعقوب رازى»، مشهور به «ثقة الْإسلام کلينى»، صاحب کتاب کافى از دانشمندان نامدار مذهب اهل بيت است، که در سال 329 از هجرت در بغداد جهان را بدرود گفت و اينک قبرش در بازار بغداد است.)به سند صحيح از امام کاظم در باب مولد فاطمه عليهاالسلام حديث دوّم، چنين آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّيْقَةٌ شَهِيدةٍ»؛ فاطمه عليهاالسلام صديقه شهيد است. و مرحوم مجلسى در «مرآة العقول» پس از توصيف خبر فوق به درستى و صحيح بودن، در شرح اصول کافى چنين مىنويسد: بىترديد اين خبر دلالت بر اين دارد که فاطمه عليهاالسلام، شهيد راه حق است؛ و اين از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جريان سقيفه، قنفذ درب خانه فاطمه عليهاالسلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پيامبر محسن ناميده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بيمارى گرديد و سرانجام به شهادت رسيد. (اصول کافى/ ج 5/ ص 315.) آنگاه مرحوم مجلسى به بيان رواياتى از علماى شيعه و اهل سنّت مىپردازد که اين موضوع را تأييد مىکند. از آن جمله روايتى است طولانى از «سليم بن قيس هلالى» که فرازى از آن چنين است: فاطمه عليهاالسلام شهيد راه خداست، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت به وسيله جريان سقيفه، قنفذ برده عمر فاطمه عليهاالسلامرا زد و به شدت هُل داد و در نتيجه آن جنايت، دندهاى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنين خود را افکند، و دستخوش بيمارى گرديد و به شهادت رسيد. ( اصول کافى/ ج 5/ ص 315.) 2. و نيز از جمله آن روايات بسيار، اين روايت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابنعبّاس و او از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آورده است که فرازى از آن چنين است: ... و هنگامىکه فاطمهام را مىبينم، بهياد مىآورم آن ظلم و بيدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مىشود، گويى مىنگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او واردشده، حرمت او درهمشکسته، حقوق او غصب گرديده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلويش را مىشکنند و فرزندش را به دنيا نيامده، مىکشند! و او نداى دادخواهى سرمىدهد و مىگويد: وامحمّداه! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلوميت او پاسخ مثبت نمىدهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مىجويد، اما کسى به او پناه نمىدهد و دادش را از بيدادگران نمىستاند. (صدوق/ متوفى 381 هجرى/ أمالى/ ج مجلس 24/ ص 100 - 99.) 3. و نيز از جمله آن روايات بسيار، زيارتنامه فاطمه عليهاالسلام است که مرحوم سيّدبن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنين است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَة... تا مىفرمايد: الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها... ؛ ( ... و نيز چنين آمده است: «السَّلامُ عَلَيْکِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِيْنَ! السَّلامُ عَلَيْکِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعينَ! السَّلامُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِىِّ نَبِيِّکَ، صَلاةً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِيْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِيْنَ.» اقبال/ ص 152. براى او چند زيارتنامه ديگر از امامان نور رسيده، که در کتابهاى دعا و زيارات آمده است.) و درود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاکمنش و پاکروش...، همان بانويى که حقوق او غصب شد، و از ميراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بيدادگران دندهاش شکست... اما روايات بيانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه عليهاالسلام، فشردن آن حضرت ميان در و ديوار، اسقاط جنين او - که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى اوست - بسى فراوان است. اين روايات را علماى شيعه و اهل سنّت آوردهاند. در اين رابطه به کتاب مرحوم شيخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخيص شافى بنگريد که چنين مىنويسد: شيعه و علماى شيعه بر اين رويداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه عليهاالسلام، هدف بيداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله زد که جنين او را - که محسن ناميده شده بود - ساقط نمود و به شهادت رساند. آرى، روايت بيانگر اين واقعت تلخ، و آوردن هيزم براى به آتشکشيدن خانه فاطمه عليهاالسلام که گروهى از دوستداران اهل بيت در آن پناه جسته بودند، در ميان رهروان مذهب اهلبيت عليهمالسلام مشهور و معروف است... تا مىنويسد: البته ما اين روايت را از طريق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آورديم، و روايات علماى شيعه در اين مورد بسيار است و هيچ اختلافى هم در ميان آنان در اين مورد نيست. (تلخيص شافى/ ج 3/ ص 76.) مسعودى، مؤلف کتاب معروف «مروج الذّهب» در کتاب ديگر خودش، به نام «اثبات الوصيّة» چنين مىنويسد: پس، طرفداران خليفه به سوى منزل اميرمؤمنان عليهالسلام روى آوردند و بر آن خانه يورش بردند و با به آتش کشيدن درب خانه، آن حضرت را زورمدارانه از خانهاش بيرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه عليهاالسلامرا ميان در و ديوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود... ، ( اثبات الوصيّة/ ص 122.) (عباس عموى پيامبر از اميرمؤمنان پرسيد: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان ماليات کاست، امّا از حقوق و مزاياى «قُنفذ» چيزى نکاست و آن را بهطور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خويش نظاره کرد، و در حالى که جام ديدگانش لبريز از اشک گرديد و فروباريد، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او بهخاطر تازيانههاى بيدادى بود که بر پيکر فاطمه نواخت؛ بهگونهاى که وقتى دخت محبوب پيامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازيانه بيداد در بازوى او بسان بازوبند نمايان بود. کتاب سُليم بن قيس/ ص 134.)